شعری در مدح مولایمان
روز ازل جلوه نمود از نقاب
به باد داد آبروی آفتاب
به زلف خود داد کمی پیچ و تاب
ربود از ملائک احساس خواب
به خواب دلبران خود شد عذاب
روز ازل شد بخدا محشری
از برکات حسن عسگری
از برکاتش دل ما روشن است
از کرمش هر دو سرا روشن است
شمس و قمر، ارض و سما روشن است
خانه ی کعبه ی خدا روشن است
چراغ محراب و دعا روشن است
او حسن دوّم دین من است
گشته خدا به دین من مشتری
از برکات حسن عسگری
کیست حسن؟ اسم شب عاشقان
ذکر شریف لب پیغمبران
ابن رضای سوم شیعیان
سیزدهم یوسف زهرا نشان
عشق دل حضرت صاحب زمان
ستاره ی یازده آسمان
شیعه تو ره به آسمان می بری
از برکات حسن عسگری
ای حَسَنِ حُسنِ جمال نبی
کمال دین حق، کمال نبی
به آسمان ها پر و بال نبی
لعل لبت آب زلال نبی
وصال حضرتت وصال نبی
مثال هیبتت مثال نبی
شعر شده مدیحه ی دیگری
از برکات حسن عسگری
چه خوش بود به این سرا سر زدن
کبوتر حرم شدن پر زدن
بر در او آمدن و در زدن
درب خدای ذرّه پرور زدن
باز نشد درب، مکرّر زدن
از عشق او به سیم آخر زدن
حیدری ام، حیدری ام، حیدری
از برکات حسن عسگری
ای حرمت کعبه ی اهل ولا
کعبه کجا مدفن پاکت کجا
واأَسَفا دشمن زخم آشنا
هتک نموده است حریم تو را
حال که ناامن شده سامرا
شد حرم مطهّرت قلب ما
به کعبه می کند دلم سروری
از برکات حسن عسگری