هیئت محبین العسکریه قوچان

بایگانی
آخرین مطالب

کلامی چند در مورد مهدویت و ظهور حضرت مهدی (عج)

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ب.ظ

این مسئله شبهات و تردیدهایی را در مورد درستی یا نادرستی آن باعث شده است.از این‌جاست که ما ناگزیریم از برخی از حقیقت‌ها در مورد مسئله مهدویت آگاهی داشته باشیم و پس از آن می‌توانیم بر درستی یا نادرستی این تصویر حکم دهیم.

1. روایت‌های زیادی وجود دارد که بر زبان آوردن نام واقعی امام مهدی(ع) را حرام دانسته و این خود به خاطر ترس از به (خطر افتادن جان) ایشان است. حال اگر نام بردن ایشان آن‌قدر حرمت دارد، پس پخش تصویر ایشان چگونه است و چه حکمی خواهد داشت؟

2. روایت‌های زیادی وجود دارد که مشخص کردن وقت و زمان ظهور امام مهدی(عج) را حرام دانسته و این هم به خاطر پیروزی و موفقیت انقلاب و یا جنبش مبارک ایشان در ابتدای ظهور است. زیرا در صورت آگاهی دشمنان از زمان ظهور امام(ع)، آنان برای از میان بردن ایشان در آغاز حرکتشان و پیش از آن‌که همراه یاران و اصحابشان قدرت لازم را به دست آوردند، آماده خواهند شد.

3. توانایی‌ها و امکاناتی که در اختیار امام است، قدرت پنهان و غائب بودن را بدون هیچ‌گونه نقطه ضعفی به ایشان می‌دهد و حکایت‌های دیدار با ایشان بزرگ‌ترین دلیل بر این مسئله است.

4. روایت‌هایی که دیدن و مشاهده ایشان را در زمان غیبت، تحریم و تکذیب می‌کنند، بزرگ‌تر می‌کنند، بزرگ‌ترین دلیل بر این مسئله است و بهترین مصداق برای این‌که کسی بگوید ایشان را دیده است... و اگر معنی روایت‌ها، ادعای نائب یا سفیر بودن از جانب ایشان باشد... از این باب مشاهده امام تطابق می‌یابد.

5.  فراموش نکنیم که در زمان و پیش از ظهور پاک امام(ع) اشخاص زیادی وجود داشته و یا وجود خواهند داشت که ادعای مهدویت و مهدی بودن می‌کنند و روایت‌ها نیز در مورد این مسئله صراحتاً سخن گفته‌اند، سخن گفته‌اند، پس در این‌جا لازم است که از این مسئله هم غافل نباشیم.

باید دانست که عشق و اشتیاق ما نسبت به صاحب‌الزمان ـ جان‌های ما فدای او باد ـ ما را وا می‌دارد که ایشان را در معرض خطر قرار ندهیم؛ و این مسئله چگونه خواهد بود زمانی که دشمنان به دنبال آن هستند که ایشان را از بین ببرند و ما با ساده لوحی خود آن‌ها را در این امر یاری دهیم. «شیخ علی کورانی» در کتاب عصر ظهور گفته است که سازمان اطلاعات امریکا پرونده‌ای کامل در مورد صاحب‌الزمان(عج) دارد و این پرونده تنها چیزی که از امام کم دارد، عکس ایشان است. در این حال و به فرض این که این تصویر واقعی و درست باشد، آیا ما باید مانند کسانی که اخیراً ، این تصاویر را منتشر کرده‌اند با سادگی تمام تصویر امام را به دشمنان ایشان بدهیم، یا آن را نزد خود نگهداریم؟ این مسئله چگونه خواهد بود اگر ما بدانیم که به دست آوردن تصویر و عکس ایشان غیر ممکن است، زیرا خداوند پاک و بلندمرتبه حفاظت و نگهداری از ایشان را در زمان غیبت به عهده گرفته است.در اینجا باید این سؤال را مطرح کرد که آیا این امکان وجود دارد که تصویر و عکس واقعی امام بدون رضایت ایشان به جایی نفوذ کند و رسیده شود؟ اگر پاسخ «خیر» باشد پس چرا این تصاویر منتشر شده و تحت چه عنوانی؟ و چرا این تصاویر در میان شیعیان اهل بیت(ع) گسترش یافته است؟!

ما باید برای دریافتن حقیقت امور آگاهی و ادراک داشته باشیم و با عقل حوادث را بسنجیم نه با احساسات، پس واقعیت به دست آوردن تصویر امام(ع) امری سهل و آسان نیست، در غیر این صورت ما در مورد امکان واقعی یا غیرواقعی بودن این تصویر به شک می‌افتادیم.حال شما حکم کنید که آیا این تصاویر مربوط به ولی‌عصر(ع)، و امام زمان (عج) ـ که جان‌ها فدای او باد ـ است یا داستانی غیر واقعی و نادرست است؟ ما بیچارگانی هستیم که وقتمان را در جستجوی امام(ع) در خارج به هدر می‌دهیم در حالی‌که ایشان در دل هر انسان مؤمنی جای دارند.

 


 

هدایت شده پیروز     

مرتضى دهقان، بهروز علیزاده

پاسخ به تحریف‏هاى بریتانیکا در موضوع مهدویت

در سال‏1996 میلادى به شکل CD منتشر و در دسترس علاقه‏مندان به این دایرة المعارف بزرگ قرار گرفت. دایرة المعارف بریتانیکا علاوه بر داشتن مقالاتى در زمینه علوم تجربى داراى مقالاتى در زمینه علوم انسانى و علوم مذهبى نیز مى‏باشد. تهیه کنندگان این دایرة المعارف در مورد معرفى امام زمان، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، نیز مقالاتى را ارایه داده‏اند. بررسى این مقالات نشان مى‏دهد که نویسندگان آنها اطلاع چندانى از موضوع مهدویت در اسلام نداشته‏اند و در بسیارى از موارد، اطلاعات غلط و تحریف شده درباره ولى عصر، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، به استفاده کنندگان از این دایرة المعارف ارائه داده‏اند. آنگونه که هر چند انسان خوشبین باشد، نمى‏تواند برخى از نادرستیها را در این مقاله نادیده انگارد. و جاى این پرسش باقى مى‏ماند که چرا نویسندگان دایرة المعارف، در این زمینه به منابع و مآخذ معتبر و مستند شیعه و سنى مراجعه نکرده‏اند. در حالى که عالمان و پژوهندگان شیعه از صدر اسلام تا به امروز کتابهاى ارزشمندى در موضوع مهدویت تدوین نموده‏اند، و مقاله نویسان بریتانیکا مى‏توانستند براحتى با حوزه‏هاى علمى تشیع و مراکز تحقیقاتى در ایران و یا سایر نقاط جهان تماس برقرار نمایند و از آثار اصیل و منابع معتبر تشیع و تسنن بهره ببرند، و اطلاعات کاملى نسبت‏به امر مهدویت‏به دست آورند.

این مورد و دیگر موارد، از این دست، نشانگر آن است که نه تنها بسیارى از مستشرقان و اسلام شناسان غربى، بلکه مراکز مهم تحقیقى غرب نیز، در بررسى عقاید آئین تشیع و مکتب اهل‏بیت، علیهم‏السلام، در پى آن نبوده‏اند که آنچه را مى‏نویسند، مستند به مراجع دست اول و مآخذ معتبر شیعه و سنى باشد. از این رو یک دانش پژوه و محقق مسلمان، براى دریافت معارف دینى و حتى تاریخى خود، نمى‏تواند به آثار تحقیقى و تجزیه و تحلیل غربیان، به چشم وثاقت و اطمینان بنگرد و به آنها مراجعه نماید، تا چه رسد به این‏که آنها را مبناى نگرش و دین باورى و تحقیق خود قرار دهد. در این نوشتار، ابتدا ترجمه دو مقاله تحت عناوین «آخر الزمان در مذاهب اسلام و زرتشت‏» و «مهدى‏»، از دایرة المعارف بریتانیکا آورده شده و سپس به نقد و بررسى آنها خواهیم پرداخت. ذکر این نکته ضرورى است که پاسخ تمامى شبهات و اتهامات وارده در دو مقاله مذکور و دیگر موارد، در سخنان معصومین، علیهم‏السلام، و آثار بزرگان و علماى تشیع، رضوان‏الله‏تعالى‏علیهم، و حتى برخى از علماى اهل سنت‏با بهترین شکل، موجود بوده و با مراجعه به آنها جاى هیچگونه تردید و ابهامى باقى نمى‏ماند. بنابراین در این مقاله صرفا به جمع آورى و نقل پاره‏اى از این پاسخها اقدام شده‏است. امید آنکه این تلاش ناچیز، در کنار خدمات ارزشمند مرزداران عالم تشیع مورد لطف و رحمت‏حضرت بقیة‏الله‏الاعظم، ارواحنافداه، قرار گیرد.

ترجمه مقاله‏ها:

دکترین‏هاى مذاهب و اصول مذهبى

آخرالزمان در مذاهب غرب

اسلام و زرتشت

اسلام دینى نیست که در آن ظهور منجى انتظار برود، و جایى براى مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد. با این همه به طور تدریجى و شاید تحت تاثیر مسیحیت عقیده به یک اعاده کننده آخر الزمانى ایمان از نسل پیامبر و یا به عنوان عیساى رجعت کننده در آن مطرح گردیده که معمولا از او به نام مهدى یاد مى‏شود، که به معناى کسى است که به طور الهى هدایت‏شده است. بعد از ظهور عیسى، روز قیامت‏شروع مى‏شود. خوبها وارد بهشت و شریران به داخل جهنم خواهند افتاد. بهشت و جهنم داراى مراحل مختلفى براى مجازات خوبى و بدى مى‏باشد. دوره قبل از پایان جهان به صورت بدبینانه‏اى مورد نگرش قرار گرفته‏است. خداوند، خودش جهان بدون خدا را ترک و رها خواهد کرد. کعبه (زیارتگاه بزرگ و مقدس جهان اسلام) ناپدید خواهد شد. نسخه‏هاى قرآن تبدیل به اوراق خالى مى‏شود و کلمات آن از خاطره‏ها محو مى‏گردد. پس آن گاه پایان فرا مى‏رسد.

در اسلام اهل سنت تمام این موضوع بیشتر به صورت افسانه‏آمیز بیان شده‏است تا به صورت یک اصل مسلم مذهبى. البته تمام مسلمانان متعصب (1) به آمدن یک اعاده کننده نهایى ایمان، اعتقاد دارند. در زمانهاى بروز بحران و اضطرابات سیاسى یا مذهبى، توقع براى ظهور مهدى افزایش یافته و موجب قیام تعداد زیادى از کسانى که خود را مهدى مى‏خوانند، شده‏است. بهترین نمونه آن «محمد احمد» مهدى سودانى است که در سال 1881 م. شورشى را بر علیه دولت مصر بر پا کرد و بعد از چندین پیروزى پى در پى، دولت مهدى را به وجود آورد و تا سال 1898 م. که توسط فرمانده ارتش انگلیس به نام «کیچینیر» (KITCHENER) ، در سودان شکست‏خورد، دوام آورد.

در آیین مسلمانان شیعه (که به واگذارى رهبریت روحانى در خانواده على، علیه‏السلام، پسر عمو و داماد محمد،، صلى‏الله‏علیه‏وآله، اعتقاد دارند) نظریه مهدى، بخش اساسى اعتقادات آنها را تشکیل مى‏دهد. در میان شیعیان اثنى عشرى که اصلى‏ترین گروه شیعیان‏اند، اعتقاد بر این است که مهدى منتظر، امام یا رهبر مذهبى دوازدهم است که مخفى شده و از مکان پنهان خود مجددا ظاهر خواهد شد. عقیده به مهدى در ایجاد مذاهب جدید و یا فرقه‏هاى شیعه نیز نقش داشته‏است. به عنوان مثال، مى‏توان از اعتقاد دروزى‏ها نام برد که معتقدند «الحکیم‏» خلیفه مصرى سلسله فاطمیون (که در سالهاى‏996 1021 م. سلطنت کرد) و تصور مى‏شود آخرین نماینده الهى پیامبر باشد، در آخرالزمان (هزار سال بعد از ظهورش در اواخر قرن نهم) باز خواهد گشت تا حکومت‏خود را بر تمام جهان بر پا کند. دیگر چهره‏هاى منجیان اسلامى عبارتند از: میرزا غلام احمد، بنیان گذار فرقه احمدیه [ قادیانى] که در اواخر قرن نوزدهم خود را به عنوان مسیح و مهدى معرفى کرد. و همین طور میرزا على محمد شیرازى در ایران که بنیانگذار مذهبى بود که بعدا به نام هائیت‏شناخته شد. او در سال 1844 م. اعلام کرد که باب (دروازه) مى‏باشد. این اعلام مصادف با هزارمین سالگرد غیبت امام دوازدهم بود.

آئین زرتشتى، مذهبى است‏با یک افق کاملا آخرالزمانى;زیرا تاریخ جهان در این مذهب میدان جنگى است که در آن نیروهاى روشنایى و خوبى، با نیروى ظلمت و بدى مبارزه مى‏کنند. اگر چه عقیده به یک فرد مشخص نجاتبخش جنبه اساسى در نظام زرتشتى ندارد با این وجود چنین فردى حتما قیام خواهد کرد.

 

گفته شده است دولت زرتشت، پیامبر ایرانى (قرن ششم قبل از میلاد) در پایان تاریخ چهار مرحله‏اى جهان که هر دوره آن 3000 سال به طول مى‏کشد گشوده خواهد شد و به فاصله هر 1000 سال، سه نجاتبخش دیگر که از پسران زرتشت محسوب مى‏شوند و بعد از مرگ وى به دنیا خواهند آمد، در پى وى ظاهر خواهند شد، آخرین آنها سوشیانز ( SOSHYANS) و یا سائوشیانت (SAOSHYANT) نام دارد که در پایان جهان ظاهر خواهد شد و خداوند وظیفه بر پایى آخرین حکومت جهان و رستاخیز مردگان را بر عهده وى خواهد گذاشت.

مهدى

واژه عربى: به معنى شخصى که به طور الهى هدایت‏شده‏است. و در آخرالزمان‏شناسى اسلامى عبارت است از منجى که انتظار ظهورش مى‏رود و زمین را از عدالت و برابرى پر خواهد کرد. دین راستین را اعاده خواهد نمود و در طى یک دوره کوتاه طلایى که هفت، هشت و یا نه سال تا قبل از پایان جهان طول خواهد کشید، راهنمایى مردم را بر عهده خواهد گرفت. قرآن (کتاب مقدس اسلامى) اشاره‏اى به او ندارد و به هیچ حدیث (گفته منسوب به محمد پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله) قابل اعتمادى نیز در مورد مهدى نمى‏توان استناد کرد. بسیارى از علماى متعصب سنى اعتقاد به مهدویت را زیر سؤال مى‏برند. اما این اعتقاد، بخش ضرورى اصول عقاید شیعیان مى‏باشد.

به نظر مى‏رسد عقیده به مهدى در دوره‏هاى اغتشاش و عدم امنیت مذهبى بر تحولات سیاسى اوایل اسلام (قرنهاى هفتم و هشتم میلادى) رواج یافته باشد.

 

 


 

مدعیان مهدویت در نهضت هاى سیاسى - اجتماعى     

۲۹ بهمن ۱۳۸۳ 

محمدحسن رجبى

به اعتقاد شیعیان و اغلب دانشمندان و علماى اهل سنت و نیز بر اساس واقعیت تاریخى، پس از رحلت پیامبر اسلام، صلّى اللَّه علیه وآله، و بویژه پس از شهادت مولاى متقیان امیر مؤمنان، علیه السلام، اسلام از مسیر اصلى و مستقیم خود خارج شد و تعصبات نژادى و اشرافیت ایرانى و رومى، دربار خلفاى مسلمان را فراگرفت و روز به روز جامعه اسلامى از شعائر اسلامى فاصله گرفت و عدالت اجتماعى رخت بربست و تفاخرات قومى و مذهبى به دنبال آن تبعیض هاى اجتماعى، سراسر جامعه اسلامى را فراگرفت.

رهایى از ظلم و جور حکام ستمگر بظاهر مسلمان و بازگشت به دوران بى آلایش و معنوى و مساوات اسلامى صدر اسلام، آرمان همه دردمندان مسلمان از عالم و عامى بود، اما واقعیت آن بود که پیامبر، صلّى اللَّه علیه وآله، رحلت کرده بود و جامعه اسلامى به دلیل سالها و قرنها دورى از زمان رسول اکرم، صلّى اللَّه علیه وآله، احیاى آن دوران محال مى نمود، ولى خاطره دوران کوتاه و طلایى صدر اسلام، آرمان اجتماعى همه مصلحان و رهبران نهضت هاى سیاسى - اجتماعى در جهان اسلام بوده است.

در این میان، شیعیان به دلیل اعتقاد به ظهور امام دوازدهم، حضرت مهدى، عجّل اللَّه تعالى فرجه، که از نسل پاک پیامبر و منجى دین و آیین اوست، این آرمان را نه یک رؤیا، بل واقعیت مى دانسته و دوران سیاه ظلم و شقاوت ستمگران را ناپایدار و زودگذر مى پنداشته و با امید به ظهور آن امام همام و پیروزى وى بر ظالمان، در انتظار گرفتن انتقام مظلومیت خود و همنوعان خویش، آرزوى »فرج« مى کردند و آلام خود را تسکین مى دادند.

انتظار در تاریخ شیعه و اسلام، صفور و جلوه هاى گوناگونى داشته که در این مقال به اجمال اشاره مى شود:

1- انتظار توأم با صبر

پس از حملات ویرانگرانه و وحشیانه کافران مغول به ایران، و حاکمیت یافتن آنان به جان و مال و ناموس مردم، شیعیان نشانه هاى ظهور را نزدیک مى دیدند. یاقوت حموى، مورخ معروف قرن هفتم مى نویسد که در سالهاى نخست حمله مغول، در شهر کاشان - از کانون هاى عمده تشیع در ایران - مردم شهر، هر روز هنگام سپیده دم، از دروازه خارج مى شدند و اسب زین کرده اى را با خود مى بردند تا حضرت مهدى، علیه السلام، در صورت ظهور بر آن اسب سوار شود.1

 در زمان فرمانروایى سربداران نیز نظیر همین عمل در شهر سبزوار - که یکى از مراکز تشیع شمرده مى شد - معمول بوده است و به طورى که میرخواند در روضةالصفا مى نویسد:

هر بامداد و شب، به انتظار صاحب الزمان، علیه السلام، اسب کشیدندى.

حسام الدین محمدبن حسام کوهستانى که روستایى شاعرپیشه بود و دیرتر از عصر یاد شده مى زیست و در حدود 875 ق. درگذشت، منظومه اى به نام خورشیدنامه، در مدح امیر مؤمنان و امام عصر، علیهماالسلام، تألیف کرده است.2

 2- ادعاى مهدویت

برخى از آگاهان با اطلاع از نارضایى عمومى جامعه و اعتقاد عموم شیعیان به ظهور امام زمان، علیه السلام، ادعاى مهدویت نمودند تا با بسیج عمومى و غلیان احساسات پیروان خود، بساط ظلم و ستم را برچینند. برخى نیز اعتقادات و احساسات پاک مردم را ابزارى براى کسب قدرت خود نمودند.

در سال 665 ق. قیام بزرگ مردم فارس، تحت رهبرى شیخ شرف الدین - که خود را مهدى خوانده بود - به وقوع پیوست که بشدّت سرکوب شد. در سال 845 ق. 3نیز قیام مشابهى در خوزستان ایجاد شد که در رأس آن سید محمد مشعشع که از شیعیان افراطى (غالى) بود، قرار داشت. وى خود را »مقدمه« ظهور امام غایب مى خواند و پیشگویى مى کرد که وى بزودى ظهور خواهد کرد و عدل و داد بر روى زمین برقرار خواهد شد. به گفته یکى از مورخان، حدود 10/000 نفر در زیر لواى او گرد آمدند و در محلى بین حویزه و شوشتر، علم عصیان برافراشتند و امیران و فئودالهاى محلى را از میان بردند. قیام آنان موجب نگرانى امراى فارس گردید. از اینرو لشکر فارس به قصد سرکوب وى آمد اما چون پیروان مشعشع، »فدایى« او بودند و مرگ را بر زندگى ترجیح مى دادند، مردانه پایدارى کردند و لشکر فارس شکست خورد.4

 گذشته از شیعیان امامیه (اثنى عشریه) و سرزمین ایران، نهضت هاى سیاسى - اجتماعى متعددى توسط شیعیان غیر امامیه و نیز اهل سنت، بر ضد دولتهاى وقت به وقوع پیوست که رهبران آنها، داعیه مهدویت داشته اند که غالباً از پایگاه اجتماعى نیرومند و حمایتهاى وسیع مردمى برخوردار شدند که باختصار به آنها اشاره مى شود:

1- عبداللَّه بن میمون (م. 251 ق.)، از اعراب خوزستان بود. وى به مقام »داعى« اسماعیلى نایل شد و از طرف امام مستور (امام زمان)، در خوزستان دعوت و تبلیغ مى کرد. او ناگزیر پنهان شد و نخست در بصره پناهگاهى جست و سپس به سلامیه (در سوریه) گریخت و در آنجا به تبلیغ پرداخت و مبلغانى به اطراف گسیل کرد. آنان به مردم مى گفتند که بزودى امام مستور (صاحب الزمان)، مهدى موعود، ظهور خواهد کرد.

2- در فاصله قرنهاى سوم و چهارم هجرى در سوریه (شامات)، داعیان اسماعیلى شایعاتى منتشر کردند که مهدى، علیه السلام، ظهور کرده و همان عبیداللَّه، امام اسماعیلى است که نامش تا آن اواخر مستور بوده است. مسلم است که عبیداللَّه خواست از قرمطیان در عراق و سوریه استفاده کرده، قدرت را در دست گیرد. وى در سال 287 ق. در رأس قیام سوریه قرار گرفت و پس از سرکوب قیامش همرزمان و همفکران خود را به دست سرنوشت

خاطره دوران کوتاه و طلایى صدر اسلام، آرمان اجتماعى همه مصلحان و رهبران نهضت هاى سیاسى - اجتماعى در جهان اسلام بوده است.

سپرد و در میان لعنت و نفرین ایشان به مصر گریخت (289 ق.) و از آنجا راهى مغرب (مراکش) شد.

مدتها بود که در مغرب، وقایع سیاسى بسیار مهمى جریان داشت. در سال 282 ق. از مرکز اسماعیلى سلامیه، مبلّغى جدّى و بلیغ به نام ابوعبداللَّه شیعى - که اصلاً از سرزمین یمن بود - بدانجا گسیل شده بود. وى نخست محتسب بصره بود و پس از آن به اسماعیلیه پیوسته بود. او در تونس از نارضایى بربرها از سیاست داخلى دودمان محلى اغالبه (297-184 ق.) استفاده کرد. بربران در 297 ق. قیام کردند و سلطنت اغالبه را سرنگون ساختند. ابوعبداللَّه در اوایل زمستان 298 ق. در شهر رقاده به سمت امامت و خلافت، اعلام، و امیرالمؤمنین و »مهدى« نامیده شد.

3- در فاصله قرن هاى سوم و چهارم هجرى، رهبران قیامهاى قرمطى یعنى حمدان قرمط و عبدان گویا، از طرف رئیس پنهانى فرقه که »صاحب الظهور« نامیده مى شده و محل اقامتش مجهول بوده، عمل مى کردند. پس از تأسیس دولت قرمطیان در بحرین (286 ق.) که مرکز آن شهر لحسا بوده، ابوسعید حسن الخبابى که گویا از طرف »صاحب الظهور« یا رئیس مخفى فرقه به آنجا گسیل شده بود، در رأس آن قرار گرفت. وى عملاً در حکومت خویش کمال استقلال را داشت.

4- محمد بن عبداللَّه تومرت، معروف به مهدى اهرعى، مکنّى به ابوعبیداللَّه، که اصل او از جبل السوس در انتهاى مغرب (مراکش) بود به سرزمینهاى شرقى سفر کرد و به عراق رفت و از ابوحامد محمد غزالى و دانشمندان دیگر دانش آموخت و به زهد و پرهیزگارى و تقوا شهرت یافت. سپس به مصر و شمال افریقا رفت و سرانجام در مغرب سکونت گزید و دولت بزرگى در اوایل قرن ششم تأسیس کرد که به دولت عبدالمؤمن شهرت یافت.5

 5- عباس فاطمى که در اواخر سده هفتم هجرى در مغرب ظهور کرد و خود را مهدى نامید و هواداران زیادى دور خود جمع کرد و کارش بالا گرفت و شهر مانس را تصرف کرد و بازار شهر را سوزاند و عاملان خود را به اطراف و اکناف فرستاد لکن پیش از آنکه دولتى تشکیل دهد کشته شد و دعوى او پایان یافت.6

 6- محمدمهدى سنوسى که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادى / سیزدهم هجرى در مغرب ادعاى مهدویت کرد. اصل او از جبل سوس بود. پدرش شیخ محمد در ناحیه جغبوب (جربوب)، نزدیک واخه سیوا اقامت داشت و علاوه بر آنجا - که مقر اصلى او بود - نزدیک به 300 زاویه در بلاد مغرب دایر کرده بود که به نشر تعالیم او مى پرداختند. وى پیش از وفات خود اشاره کرده بود که مهدى منتظر بزودى ظهور خواهد کرد. و شاید پسرش باشد و ظهور او در آخر قرن سیزدهم خواهد بود. مهدى، مردى خردمند، مقتدر و سخت کوش بود و از کرامات مشهور او خیمه اى جادویى بود که در جنگها همراه مى برد و پیروانش معتقد بودند که آن خیمه، هیچگاه از ذخایر و آذوقه تهى نمى شود.

7- محمد احمد سودانى، معروف به مهدى سودانى (1848 - 1885 م. / 1264 - 1292 ق.) از مهمترین و معروفترین مدعیان مهدویت بود. وى از قبیله دناقله بود و در سودان به دنیا آمد. پدرش عبداللَّه نام داشت و به قایق سازى مشغول بود. محمد احمد به تعلیم علوم دینى پرداخت و در ضمن مراتب طریقت را نیز گذراند و با نرمخویى، تیزهوشى و سخنورى خود و از همه مهمتر زهد و تقواى خویش که زبانزد همگان بود، مردم را به خود جذب کرد. او به امر به معروف و نهى از منکر پرداخت و مردم را به رعایت موازین شرعى دعوت نمود و در سال 1881م./ 1297 ق. که زمینه دعوت خود را مهیا دید ادعاى مهدویت کرد و خود را همان مهدى منتظر، علیه السلام، نامید. آنچه موجب دعوى محمد احمد گردید به طور عمده به این شرح است:

الف) انتظار اکثر مسلمانان و از آن جمله مردم سودان براى ظهور

ب) اعتقاد شیوخ قبایل و فقهاى سودان بر اینکه مهدى، علیه السلام، از میان آنان ظهور خواهد کرد و این عقیده خود را به روایاتى از ائمه حدیث (اهل سنت) مستند مى کردند؛

ج) دریافت مالیات سنگین از مردم سودان که همراه با فشار، آزار و توهین به مالیات دهندگان بود. حتى از زنان و کودکان سودانى، مالیات گرفته مى شد. مردم سودان سالانه سه بار مالیات مى پرداختند. یک بار براى فرماندار، یک بار براى قاضى و یک بار براى مأموران مالیات، کشاورزان براى کشت گندم، استفاده از آب نیل و قایقرانى در نیل نیز مالیات مى دادند و خانه هاى کسانى که در پرداخت این مالیات ها تأخیر مى کردند سوزانده مى شد؛

د) خرید و فروش مردم سودان به عنوان »برده«، تجارت پردرآمدى براى تجار سودانى بود. صدها هزار نفر از جوانان سودانى به عنوان کارگر و خدمتگزار به قیمت نازلى خریدارى شده و با قیمت گزافى فروخته مى شدند و به کارهاى شاق و طاقت فرسا در سرزمینهاى دوردست مى پرداختند. مأموران دولتى از تجار برده، مالیات گزافى مى گرفتند و پس از آنکه تجارت برده منسوخ شد آنان همچنان از تجار مزبور، مالیات مطالبه مى کردند. وقتى دعوت محمد احمد سودانى گسترش یافت، تجار ناراضى سودانى دعوت او را لبیک گفته و در تقویت او کوشیدند.

مهدى سودانى چند بار با نیروهاى مصرى - انگلیسى جنگید و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود درآورد و دولت مستقلى تشکیل داد. مهدى سودانى با قدرت تمام به سازماندهى حکومت خود پرداخت و امور کشور را به سه بخش لشکرى، مالى و قضایى تقسیم کرد و فرماندهى لشکر را به خلیفه خود، عبداللَّه تعایشى سپرد. او از طریق اخذ زکوة، فطریه و عشریه کشور را اداره مى نمود و در اجراى شریعت سختگیر بود. او پیش از مرگ در 21 ژوئن 1885، عبداللَّه تعایشى را به جانشینى خود برگزید و از همگان خواست تا با او بیعت کنند.7

 8- و بالاخره در ایران نیز در سال 1262 ق. یکى از شاگردان سیدکاظم رشتى به نام سید على محمد شیرازى خود را نماینده (باب) امام زمان، علیه السلام، دانست و پس از اینکه گروهى به او گرویدند، دعوى مهدویت کرد. علما با ادعاى پوچ او مخالفت نمودند. و با فشار آنها در جلسه مناظره شرکت کرد اما از پاسخهاى اولیه درماند و پس از آنکه چوب مفصلى خورد توبه کرد و آزاد شد اما بار دیگر دعوتش را ادامه داد و سپس دستگیر و در قلعه چهریق زندانى گردید. پیروانش با حمایت سفراى روسیه و انگلستان در گوشه و کنار کشور شورش ضد دولتى به راه انداختند. اما این شورشها با هوشیارى و مقاومت مردم و همکارى قشون دولتى سرکوب گردید و باب نیز اعدام شد. بدین ترتیب دعوى باب که مى رفت تا کشور را به هرج و مرج و دودستگى و نهایتاً تجزیه بکشاند در نطفه خفه گردید.8

پى نوشتها:

1. به نقل از: اى. پ. پطروشفسکى، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ سوم، 1351، ص15 و 16.

2. همان، ص16.

3. همو، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ چهارم، 1354، ص373.

4. همان، ص380 و 381 و نیز رجوع شود به کتاب مشعشیان، نوشته احمد کسروى.

5 و 6. جرجى زیدان، مشاهیرالشرق فى القرن التاسع عشر، جزء اول، ص63-61.

7. براى اطلاع بیشتر از شرح حال مهدى سودانى رجوع شود به منبع فوق، ص115-61، تاریخ سودان.

8. براى اطلاع از دعاوى باب، رجوع شود به فتنه باب، نوشته اعتضاء السلطنه که کمى پس از رفع آن فتنه نوشته است.

 


 

آسیب شناسى کتب مهدویت     

۳۰ دی ۱۳۸۳ 

خبرنامه دین پژوهان

در تاریخ 82/7/28 نشست علمى گروه تاریخ مدرسه امام خمینى در رابطه با آسیب شناسى کتب مهدویت با حضور مدیر محترم گروه و اساتید و طلاب محترم رشته تاریخ با سخنرانى استاد سلیمیان در سالن اجتماعات سطح سوم مدرسه برگزار شد.

ابتدا مدیر محترم گروه تاریخ، استاد صفرى پس از تقدیر و تشکر و معرفى استاد سلیمیان، مقدمه اى جهت تبیین موضوع بیان فرمودند.

ایشان فرمودند: شیعه داراى عقاید خاصى است و مى تواند آنها را با استناد به متون صحیح و معتبر و مستدل اثبات نماید، ولى همان عقاید محکم ممکن است گاهى مورد تحریف قرار گیرد. یکى از آن عقاید موضوع مهدویت است که البته مى توان آن را با استناد به آیات و روایات صحیح اثبت کرد، اما متأسفانه تحریف هایى در این باره صورت گرفته است و مورد سوء استفاده دیگران از جمله وهابیون و مستشرقین قرار گرفته است و همان موارد به عنوان عقیده شیعى مورد اشکال واقع شده است.

سپس استاد سلیمیان سخنان خود را با بیان مقدمه اى آغاز کرد: بحث مهدویت امروزه به دلائلى اهمیت فراوانى یافته است که به سه مورد اشاره مى کنیم:

1. گسترش وسایل ارتباط جمعى سبب شده است تا کسانى که با عقاید شیعى مخالفند در سطح گسترده ترى عقاید آنها را به خصوص در مورد مهدویت مورد حمله قرار دهند.

2. در سالهاى اخیر اقبال عمومى مردم به بحث مهدویت زیاد شده است که مى توان آن را در تاریخ شیعه بى نظیر دانست؛ زیرا براساس آمارى که گرفته شده، زائران مسجد مقدس جمکران با زائران حرم امام رضا(ع) برابرى مى کند.

3. پدیده جهانى سازى، موضوع مهدویت را به عنوان چالش عمده خود تلقى کرده و با آن به مقابله پرداخته است.

سخنران جلسه آنگاه گزارشى از مؤسسه فرهنگى نور ارائه کرد و اظهار داشت: مؤسسه فرهنگى نور به منظور سامان دهى به مسائل مهدویت تأسیس شده است. در این مؤسسه تا کنون چند کار اساسى انجام شده: 1. جمع آورى سؤالات گوناگون در رابطه با مهدویت از سراسر کشور، که حدود 9200 پرسش مربوط به مهدویت و بیشتر درباره مسائل جنبى درباره امام زمان(ع) بوده است؛ 2. تمامى کتب مهدویت که در دسترس بود، مورد بررسى قرار گرفت و اشکالاتى که درباره مهدویت مطرح شده بود از آنها استخراج شد. در این باره حدود 1400 کتاب شیعى و 400 کتاب اهل سنت مورد بررسى قرار گرفته است و سؤالات بر حسب موضوعات طبقه بندى شده است؛ 3. گروه هاى سه گانه حدیث، تفسیر و کلام تشکیل شد تا هر گروه مسائل مربوط به خود را درباره مهدویت مورد مطالعه قرار دهد. در گروه حدیث احادیث مهدویت که حدود دو هزار تا دو هزار و پانصد روایت است، جمع آورى شده و مورد بررسى قرار گرفته است و در هفتصد محور پژوهشى مطالعاتى انجام شده است.

آنگاه استاد سلیمیان وارد بحث آسیب هاى کتب مهدویت شده و اظهار داشت: علما در مسائل اسلامى همانند فقه و اصول و... با نگاهى کاملاً دقیق و استدلالى وارد موضوع مى شوند و غیر متخصصان جرأت ورود به این مسائل را ندارند، ولى متأسفانه درباره موضوع مهدویت هر کس به خود اجازه مى دهد تا وارد این بحث شود. مثلاً بعضى به تصور اینکه اظهار ارادتى به امام زمان نشان دهند کتابى درباره آن حضرت مى نویسند، در حالى که فاقد توان علمى در این زمینه اند.

به طور کلى مهدویت از دو جهت مورد هجوم قرار مى گیرد. یکى از طرف دشمنان که در نفى اعتقاد مهدویت کتاب مى نویسند و دیگر از طرف دوستان نادان که با اضافه کردن مسائل تحریف شده به مسائل مسلم، سبب تضعیف این تفکر مى شوند. اگر این وضعیت ادامه یابد، سبب سرخوردگى اجتماعى خواهد شد؛ زیرا تقاضا و اقبال عمومى مردم به این مسئله زیاد است، ولى عرضه مطالب به صورت غیر صحیح انجام مى شود. با توجه به تبلیغات دشمن، این قضیه اهمیت بسیارى دارد.

در جلسه تل آویو مطرح شد که شیعه به دو جریان تعلق دارد؛ یکى خط سرخ حسینى و دیگرى خط سبز مهدى، که با مخدوش کردن آنها چیزى براى شیعه باقى نمى ماند.

کتابهاى فراوانى در ده ساله اخیر به بازار آمده که سبب انحرافاتى درباره مهدویت شده است. به عنوان نمونه، کتابهاى »گزارشات عجیب از محل زندگى فرزندان امام عصر« و »به کورى چشم دشمنان، ما امام زمان را دیدیم« و »چگونگى ملاقات با امام زمان در بیدارى و خواب« و »جزیره خضرا« و...

هر یک از این کتابها مطالبى را به خواننده القا مى کند که جاى تأمل فراوان دارد. نتیجه چنینم کتابهایى آن مى شود که افرادى در نامه اى به امام زمان تصور کنند که کار امام زمان پس از ظهور، ساختن مقبره براى حضرت فاطمه(س) است و یا دیگرى در نامه اش مى نویسد: مى گویند شما هر شب چهارشنبه در جمکران هستید؛ من به آنجا آمدم ولى شما را ندیدم؛ و مسائلى از این قبیل.

لازم است قبل از آنکه دیگران اصل اعتقاد به مهدویت را با روایات ضعیف خدشه دار کنند، خودمان فکرى به حال آنها بکنیم. به عنوان مثال چند مسئله که قابل تأمل است را بیان مى کنم: اینکه گفته مى شود گرگ و میش در زمان ظهور با هم مشکلى ندارند. این مطلب در هیچ حدیثى از معصوم وارد نشده است و فقط در تأویل الآیات در ذیل آیه »لیظهر على الدین کله« از ابن عباس این مطلب نقل شده است؛ سپس همین مطلب در بحارالانوار ذکر شده و از آنجا به سایر کتب راه یافته است.

مثال دیگر جزیره خضرا است که مشکل دارد؛ چون طبق گزارشى که از آن جزیره داده مى شود، طى مسافتى که در درون آن انجام شد بسیار طولانى است، که جزیره اى به آن شکل نمى تواند وجود خارجى داشته باشد. همچنین مى گویند عقرب بزرگى به اندازه خرگوش، مار بزرگى را نیش زد و مار پس ازمتلاشى شدن، ستون مهره اش نردبانى شد تا او از صخره ها بالا رود، که این موضوع بیشتر شبیه فیلم هاى تخیلى است. دیگر آنکه آنجا بسیار خوب آب و هوا است و از فضاى سرسبز و خرمى بهره مند است. خواننده این مسائل از خود مى پرسد این چه امامى است که فرزندانش در چنان جاى خوش آب و هوایى زندگى مى کنند، در حالى که دیگر مسلمانان در سختى هاى طاقت فرسا روزگار مى گذرانند.

مثال دیگر ازدواج آن حضرت است که بعضى مى گویند ازدواج کرده و فرزند هم دارد و چون مدت عمر آن حضرت زیار است، پس چندین زن گرفته است و اگر از هر زن چند فرزند داشته باشد، پس تعداد فرزندان بسیار زیا دخواهد بود و چون این فرزندان در میان مردم وجود ندارند، پس باید جزیره خضرایى باشد تا آن حضرت فرزندانش را در آنجا از بلاهاى مادى و معنوى محافظت نماید. به هر یک از این مسائل اشکالهاى قابل توجهى وارد است که براى درست کردن آنها باید دروغهاى دیگرى گفته شود.

پى نوشت:

× خبرنامه دین پژوهان، دوره 3، شماره 3، آذر 1382.

 


 

ادبیات مهدوب غفلتها و کاستیها     

۲۸ شهریور ۱۳۸۳ 

گفت وگو با رضا بابایى

رئیس انجمن قلم حوزه

اشاره :

در اینکه جامعه ما در عصر حاضر پیش از هر زمان دیگر نیازمند تبیین و تشریح عالمانه باور مهدوى است، هیچ تردیدى نیست. همچنین در این نکته که براى ترویج و تبلیغ فرهنگ انتظار باید از همه رسانه هاى نوشتارى، شنیدارى، گفتارى و از همه قالبها و شکلهاى مختلف ارائه پیام استفاده نمود، جاى هیچ ابهامى وجود ندارد. اما متأسفانه وقتى به ارزیابى وضع موجود مى پردازیم درمى یابیم که براى تحقق آنچه گفته شد قدمهاى زیادى برداشته نشده و نهادها، مؤسسات و مراکز پژوهشى، فرهنگى و تبلیغاتى و همچنین اهل تحقیق و اصحاب ادب و هنر چنانکه باید و شاید رسالت خود را در این زمینه انجام نداده اند.

از جمله قالبهایى که بسیار مى تواند در تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوى مؤثر باشد، قالب ادبى، اعم از شعر، قطعه، داستان و... است که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده و آثار فاخر و برجسته در این زمینه بسیار اندک و محدود است.

براى بررسى غفلتها و کاستیهایى که در ادبیات ما در زمینه تولید آثار ناب و جذاب مهدوى وجود دارد، به بهانه تأسیس »انجمن قلم حوزه« سراغ آقاى رضا بابایى رئیس این انجمن رفتیم، و در این باره با ایشان به گفت وگو نشستیم.

آنچه در پى خواهد آمد حاصل این گفت وگو است که امیدواریم مورد توجه شما واقع شود.

بسیار ممنونیم که دعوت ما را براى گفت وگو درباره ادبیات مهدوى پذیرفتید. اگر مایلید بحث را از اینجا آغاز کنیم که »انجمن قلم حوزه« چیست و چرا تأسیس شد؟

بسم اللَّه الرحمن الرحیم. من هم از شما تشکر مى کنم که این گفت وگو را بانى و موجد بودید. سالها است که عده اى از دوستان اهل قلم و فعالان ادبى حوزه، در اندیشه تأسیس مرکزى براى متمرکز کردن فعالیتهاى ادبى حوزه بودند. آنچه این تصمیم را به تأخیر مى انداخت و زمانه و زمینه مساعد را در اختیار ما نمى گذاشت، فقدان بانى بود. تا اینکه در اواسط سال گذشته معاونت پژوهشى حوزه، هزینه هاى اولیه و تعریف سازمانى انجمن را در مجموعه خود، قبول کرد. البته همه دوستان و کسانى که عضویت انجمن را پذیرفتند، بیشتر دوست داشتند که انجمن از هر نهاد و مرکزى، مستقل باشد؛ اما به دلایل بسیارى چنین آرمانى، فعلاً در دسترس ما نیست. به هر روى دعوت معاونت پژوهشى، اجابت شد و نخستین جلسات انجمن تشکیل شد. سپس در اردیبهشت سال جارى، اولین مجمع عمومى انجمن با حضور دهها تن از صاحبان قلم و ادیبان حوزه تشکیل شد. در این مجمع، چند تصمیم مهم گرفته شد که یکى انتخاب اعضاى هیئت مدیره بود و دیگرى ترسیم کلى اهداف انجمن.

برنامه هاى کلان انجمن مبتنى بر چه اهدافى است؟

از خود عنوان »انجمن قلم حوزه« مى توان دریافت که انجمن چه سمت و سویى دارد. ولى براى اینکه قدرى روشن تر شود فهرست وار عرض مى کنم که مهم ترین هدف ما ارتقاى سطح ادبى و قلمى حوزه است. البته مى دانم که این هدف خیلى کلى است؛ ولى جز این هم هدفى نداریم. در این برنامه که به یک معنا نانوشته است، فعالیتهاى بسیارى را مى توان سامان داد که به عقیده بنده از مهم ترین آنها دمیدن روح ادبى در پیکره حوزه است. من چندین جا و بارها گفته ام که از محیطها و فضاهایى که با ادبیات بیگانه اند، نویسنده برنمى خیزد. نویسنده، یک موجود ادبى است. یعنى حتى اگر نویسنده آثار و مقالات علمى است، از آن جهت که نویسنده است باید ادیب هم باشد و از آن جهت که مؤلف است باید محقق باشد.

پس شما بین نویسنده و مؤلف فرق مى گذارید.

قطعاً فرق مى کنند. هر مؤلفى، نویسنده نیست، هر نویسنده اى هم لزوماً تألیف ندارد. حوزه از این جهت، راه دشوار و طولانى و بسیار پر فراز و نشیبى را پیش رو دارد. ما مواد اولیه و لازم را براى پرورش نویسنده نداریم. براى اینکه بتوان تحقیقات دینى و تأملات نظرى خود را در قالبهاى به روز و مؤثر بریزیم، نیاز به آشنایى عمیق با زبان فارسى داریم. این آشنایى، بسیار اندک است و گمان مى کنم براى رسیدن به وضع مطلوب، راه سختى پیش روى ما باشد.

اعضاى انجمن از چه گروههاى فرهنگى و علمى جامعه هستند؟

از همه طبقات، عضو داریم: حوزوى، دانشگاهى، فعال ادبى، دانشجو و... . از این جهت محدودیتى نبود. هیئت مؤسس انجمن، کوشید کسانى را براى عضویت در انجمن دعوت کند، که به فعالیت ادبى و دینى شهرت یا اثر یا توانایى بالقوه اى دارند. این اطمینان را دارم که اگر انجمن به راه درست و معقولى پیش رود و توفیقى به دست آورد، یکى از بهترین مراکزى خواهد شد که قدرت جذب نویسندگان و فرهیختگان را دارد. منتها در این گونه فعالیتها حساسیتهایى وجود دارد که قدرى کار را دشوار مى کند. ما مى کوشیم تا آنجا که مى توانیم، اهداف اصلى انجمن را از نظر دور نکنیم؛ اگر چه ممکن است این اهداف در کوتاه مدت، ظهور و بروز آشکارى نداشته باشد. به هر حال انجمن، مى تواند محل تجمع و محور کسانى باشد که دغدغه هاى مشابه در زمینه هاى ادبیات دینى دارند.

یکى از راههاى گسترش و تقویت بنیه ادبى حوزه، تعامل با دیگر مراکز و کانونهایى است که فعالیتهاى مشابه دارند. در این جهت هم فعالیت با برنامه اى دارید؟

در جلسات هیئت مدیره، راجع به این موضوع بحث شده است. ما واقعاً معتقدیم که حوزه نیاز به پنجره هایى دارد که به هواى باز بگشاید و نوعى تهویه صورت بگیرد. انجمنهایى مانند انجمن قلم، مى توانند به مثابه این پنجره هإ؛ عمل کنند. فعلاً قدم مهم و بزرگى درباره تعامل و همکارى - یا حداقل همدلى - با مجموعه هاى بیرون از حوزه برنداشته ایم، ولى عزم خود را براى این کار جذب کرده ایم.

برنامه هایى را که نزدیک به بهره بردارى کرده اید، چیست؟

فعلاً توانسته ایم کتابخانه اى را براى استفاده عموم تأسیس کنیم. هزینه کتاب، بالا است، ولى براى شروع مقدارى تهیه شده است. چون یکى از نیازهاى شدید و اصلى اهل قلم به کتاب و کتابخانه هاى تخصصى است. برنامه دیگرى که در حال تکوین است، همایش سراسرى درباره »آسیب شناسى ساختارى قلم دینى« است. قصد داریم که از آغاز سال تحصیلى جدید، برنامه »تربیت نویسنده« را هم در دستور کار خود قرار بدهیم.

به نظر شما »انجمن قلم« چه خدمت و اقدامى در حوزه موعودشناسى و تقویت فضاى مقدس موعودى مى تواند بکند؟

هر قدمى که در جهان تشیع برداشته مى شود، نمى تواند بى ربط با موضوع مهدویت باشد؛ به ویژه اگر در فضاهاى علمى و معنوى مانند حوزه باشد. ما نه از آن جهت که عضو انجمن قلم هستیم، بلکه از آن رو که مسلمان و شیعه ایم، موظفیم به نهضت جهانى مهدوى - عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف - بپیوندیم و از بذل جان و مال دریغ نکنیم. منتها آن مقدار که به انجمن قلم برمى گردد، توسعه فضاهاى سالم و عاطفى در این حوزه است. در موضوع موعود، نمى توان به برهان و استدلال اکتفا کرد. همان طور که شما هم مى دانید، فلسفه وجودى آن حضرت و سوانح زندگى شریفشان، طورى نیست که بتوان فقط از طریق براهین عقلى و نقلى عمل کرد. آنچه موضوع مهدویت را در جامعه دینى ما زنده و با نشاط نگه مى دارد، فقط تحقیقات علمى نیست. در چنین موضوعى، عشق اگر بیش از عقل کارایى نداشته باشد، نقش آن کمتر نیست. مثلاً در موضوع معاد، ما سخت محتاج برهان و نظر و دلیلیم؛ اما موضوعاتى هم هست که غیر از عقل و نظر، نیاز به جذب و کشش هم دارد. انجمن قلم مى تواند این بعد موضوع را تقویت کند. متأسفانه ادبیات موعودى، چندان فنى و استادانه نیست. نمى توان منکر عشق و علاقه شاعرانى شد که مثلاً در رثاى امام حسین(ع) شعر مى گویند و در مجالسى خوانده مى شود؛ اما آیا ادبیات عاشورایى ما به اندازه ادبیات غنایى و عاشقانه ما قوى و ماندگار است؟ چرا ادبیات ما همان اندازه که در توصیف معشوق قدرت و توانایى دارد، در حوزه هاى دینى و معنوى، نیرومند نیست؟ بسیارى از این آثار ادبى و قلمى که به موضوع حضرت موعود(ع) مى پردازند، دون شأن ایشان است و در حق آن بزرگوار جفا است.

براى رفع این نواقص و نقایص چه راهکارهایى را در دستور کار خود دارید؟

ما قدرى زیربنایى تر فکر کرده ایم؛ یعنى به نظرمان رسید که باید زیر ساختهاى ادبى حوزه را تقویت کرد. اگر فضاى آثار دینى و محیطهاى معنوى، شاهد ظهور آثار برجسته و ماندگار شود، خود به خود کارهاى ضعیف عقب نشینى مى کنند. براى رسیدن به چنین هدفى، آنچه از انجمن قلم برمى آید، تولید یا توسعه آثار برجسته است. دست کم مى توان تألیفات ارزنده را معرفى و فضیلتهاى آنان را شناسایى کرد. بنده و دیگر دوستانى که کمابیش با تواناییهاى قلم و ادبیات دینى آشنایى داریم، بسیار متأسفیم که مفاهیمى مانند انتظار، ظهور، غیبت و رابطه جهان با حضرت مهدى(ع) به شایستگى تبیین قلمى نشده اند. ممکن است در زمینه تبیین علمى ادعاهایى داشته باشیم؛ اما در حوزه تبیین قلمى واقعاً کم کار بوده ایم و به وظیفه خود به نیکى عمل نکرده ایم.

یکى از نخستین آثارى که مؤسسه موعود به چاپ رساند کتاب ندبه هاى دلتنگى به قلم جناب عالى بود. نظر خودتان درباره این اثر چیست؟

از قضا ندبه هاى دلتنگى نخستین کتاب بنده هم هست. من بعد از این کتاب، هشت اثر دیگر را هم منتشر کردم؛ ولى این کتاب، براى من جایگاه خاصى دارد. البته هیچ ادعایى هم ندارم و از بسیارى جهات، آن را ناقص مى دانم؛ ولى از استقبالى که از این کتاب شد و اینکه مى بینم در صدا و سیما و مجالس ویژه امام عصر(ع) آن را مى خوانند، احساس خوبى دارم. در مجله شما هم مى بینم که خیلى از نویسندگانتان به این سبک مى نویسند و به نوعى توان گفت تحت تأثیر ندبه هاى دلتنگى هستند. بعد از چاپ کتاب، چندین بار سعى کردم باز به همان شیوه بنویسم؛ ولى گویا توفیق نیست. من تک تک مقالات ندبه هاى دلتنگى را در حال و هواى خاصى نوشتم و به تقدیم نامه آن هم قلباً اعتقاد دارم. اگر خاطرتان باشد، کتاب را با این عبارت آغاز کردم: »پیشکش به آنان که با آرزو زیستند و از درس انتظار یک جمعه غیبت نکردند.« گویا غیبتهاى من در این کلاس، خیلى شده است. دلیلى هم براى موجه کردن غیبتهایم ندارم. به همین جرم، دیگر نمى توانم به همان سبک و سیاق بنویسم.

به هر حال ندبه هاى دلتنگى را مى توان از نمونه هاى ادبیات عاشقانه در موضوع موعود(ع) شمرد. چندین اثر دیگر هم بعد از ندبه هاى دلتنگى، چاپ شده است و باز جا دارد که این دور را تسلسل دهیم.

ادبیات داستانى ما هم در موضوع مهدویت(ع) پیشرفت فوق العاده اى نداشته است. نظر شما چیست؟

همین طور است که مى فرمایید. البته داستانهاى خوبى در این فضا تولید شده اند؛ اما هیچ یک با آثار برجسته و استوار ادبیات داستانى ایرانى قابل مقایسه نیست. ما در زبان فارسى رمانهایى داریم که به حق نیرومند و جذاب اند. در این رمانها، از اکثر ظرفیتهاى زبان فارسى استفاده شده است. ولى وقتى به موضوعات دینى مى رسیم، گویا آن قوت و مهارت را نداریم. بنده گمان مى کنم علت این ضعف و فتور، کم کارى ما است. اگر رمانهاى عاشقانه در زبان فارسى، پیشرفت خوبى داشته اند، علتش حجم انبوه کارهایى است که در این فضا تولید شده است. هر اثر و هر نوشته، از خود اثرى برجاى گذاشته و رمان فارسى را یک قدم به جلو برده است. الان نمى توان داستانهاى دهه سى و چهل را با رمانهاى نویسندگان کنونى مقایسه کرد؛ چون نویسنده اى که الان قلم به دست مى گیرد و داستانى مى آفریند، شمار فراوانى از کارى پیشینیانف خود را پشت سر دارد. در هر موضوعى که کار شود و به تولید انبوه برسد، مى توان آثار بهترى خلق کرد. اگر ما در موضوع مهدویت، پیشرفت چشم گیرى نداشته ایم، علتش کم کارى است. نویسندگان و مؤلفانى که دغدغه هاى دینى دارند، این راه را هموار نکرده اند. ولى من بسیار امیدوارم که آینده مانند حال و گذشته نخواهد بود؛ همان طور که کمابیش با رقه هایى از امید را مى توان در قلم و آثار برخى از نویسندگان جدید دید.

ما بسیار خوشحال خواهیم شد اگر انجمن قلم حوزه بتواند در موضوع مهدویت(ع) توفیقى کسب کند و از هیچ گونه کمک و همراهى با نویسندگان و صاحبان قلم در حوزه دریغ نخواهیم کرد. چنانچه تصور مى کنید مراکزى مانند مؤسسه موعود مى تواند کمکى به اهداف انجمن قلم بکنند، بفرمایید.

ما همگى وقتى به یکدیگر مى رسیم، از هیچ گونه کمکى به هم دریغ نداریم؛ اما متأسفانه وقتى مى خواهیم این کمکها و همدلیها را از راههاى رسمى و ادارى به یکدیگر برسانیم، با یک دنیا مشکل مواجه مى شویم. در همین ماجراى تشکیل انجمن، با بسیارى از کسانى که فکر مى کردیم مى توانند کمکى به قلم دینى کنند، تماس گرفتیم. همگى آمادگى خود را اعلام کردند؛ اما وقتى کمک یا لطف آقایان به پیچ و خمهاى ادارى مى افتد، خود مشکل جدیدى مى شود! من مطمئنم که مؤسسه فرهنگى موعود(ع) انگیزه و توانایى لازم را براى همکارى با مراکز دینى و ادبى دارد و امیدوارم که بتوانیم از تجربه ها و همدلى شما استفاده کنیم.

بسیار ممنون و متشکریم از حضورتان در این گفت وگو. براى شما و دوستان همکارتان در انجمن قلم حوزه، آرزوى موفقیت مى کنیم. اگر نکته یا مطلب خاصى به نظرتان مى رسد بفرمایید.

سخن بسیار است و من امیدوارم بتوانم در طى چند مقاله پى در پى در یکى از نشریات، درباره موانع و مشکلات رشد مهارتهاى قلمى در حوزه فعالیتهاى دینى، بنویسم؛ ولى در اینجا همین قدر یادآور مى شوم که ما از بى توجهى به مسائل به ظاهر حاشیه اى و ساختارى، صدمات بسیارى خورده ایم. وقت آن رسیده است که به این گونه مسائل هم توجه کنیم و بیش از این متوقف نمانیم.

براى شما و همه همکارانتان در مؤسسه فرهنگى موعود، آرزوى توفیق بیشتر در خدمت به فرهنگ مهدوى(ع) دارم.

 


 

بن لادن و ادعاى مهدویت     

۲۶ خرداد ۱۳۸۳ 

محمد شفیعى سروستانى

 اشاره :

بر اندیشمندان به ویژه ساکنان شرق اسلامى پوشیده نیست که غرب استعمارى طى یکى دو قرن اخیر همواره جهت سلطه بر سرزمین هاى اسلامى سعى در فرقه سازى و فرمایش نیروهاى مسلمین داشته است تا با ایجاد اختلاف زمینه هاى بیشترى را براى سلطه خود فراهم سازد.

 بولتن G2 یک سرویس خبرى به روز1 است که به صورت تخصصى به بررسى موضوعات اطلاعاتى و امنیتى مى پردازد و مطالب آن تنها براى مشترکین آن ارسال مى شود. سردبیر این بولتن را ژوزف فره، با سابقه 25 سال فعالیت ژورنالیستى، برعهده دارد. مطلب زیر، خلاصه مقاله اى با عنوان »آیا بن لادن همان مهدى است؟« است، که در تاریخ 29 مارس 2004 (9 فروردین 83) در این بولتن منتشر شده است که با هم نگاهى گذرا به این مطلب مى اندازیم.

 به گزارش بولتن G2، کارشناسان اطلاعات و امنیت ارتش ایالات متحده مشغول بررسى قطعه فیلم به دست آمده از اسامه بن لادن هستند که در آن فیلم وى در کنار صحرایى ایستاده و تابلویى که عبارت عربى »مهدى منتظر« بر روى آن نوشته شده است.

هیچ یک از افرادى که این قطعه فیلم ویدیویى را بررسى کرده اند در مورد معناى دقیق این عبارت مطمئن نیستند. اما احادیث - مجموعه اى از نوشته هاى مقدس اسلامى که مکمل قرآن هستند - پیشگویى کرده اند که چهره اى مسیحایى در آخرالزمان ظهور مى کند که مهدى نامیده مى شود. این مهدى به همراه عیسى مسیح، مؤمنین را به سوى نبرد و پیروزى بر کفار رهبرى خواهد کرد.

سوالى که این قطعه ویدیویى ایجاد مى کند این است که آیا بن لادن خود را مهدى مى داند؟ و یإ؛  این که منتظر قیام کس دیگرى است که رهبرى را در دست گیرد. به هر صورت، افزوده شدن ابعاد پیشگویى هاى آخرالزمانى اسلام به فضاى پر تنش جنگ بین المللى تروریسم ممکن است به طور جدى، تصمیم گیرى را براى استراتژیست هاى غربى دشوار کند.

براساس اخبار واصله منابع نظامى بولتن G2 ، برخى از بازداشت شدگان اردوگاه گوانتمانو به بازجویان گفته اند که به این علت به تشکیلات القاعده پیوسته اند، که تصور مى کردند، بن لادن »مهدى منتظر« است.

از سوى دیگر نیروهاى اطلاعاتى ارتش ایالات متحده مستقر در عراق گزارش کرده اند که برخى از تروریست هایى که حین ورود به عراق در مرزهاى این کشور دستگیر شده اند، در بازجویى ها اعتراف کرده اند که به دلیل اعتقادشان به پیشگویى هاى آخرالزمان اسلام، به القاعده پیوسته اند.

مسلمانان معتقد - چه سنى و چه شیعه - انتظار دارند که روزى مهدى براى برقرارى عدالت در جهان باز گردد. مهدى به عظمت پیامبر اسلام نیست ولى چهره و شخصیتى مسیحایى است که تمام فرق اسلامى به آن اعتقاد دارند و نقطه مشترک اعتقادات همه مسلمین است.

از اواخر سال 2001 بن لادن امضاى »اسامه بن محمد بن لادن« را به جاى امضاى همیشگى خود »اسامه بن لادن« به کار مى برد. این موضوع بسیار قابل توجهى است، زیرا به اسامه بن لادن رهبر القاعده بعدى آخرالزمانى مى بخشد. چرا که براساس مطالعات اسلام شناسان، در حدیث آمده است که مهدى در میان دیگران، با این حقیقت که نام پیامبر را به همراه دارد، متمایز است. »المهدى« در زمانى که مسلمانان در هر گوشه دنیا در مضیقه و تنگنا قرار دارند ظهور مى کند. او با کافران مى جنگد، مسلمین را متحد مى کند، عدالت و صلح را به جهان مى آورد، بر اعراف حکم رانى مى کند و زمانى که مسیح ظهور خواهد کرد، در مکه نماز مى گذارد.

 برخى از تحلیل گران مسایل جهان اسلام انتظار داشتند که بن لادن براى مشروعیت بخشیدن به فعالیت هایش، خود را به عنوان »خلیفه« معرفى کند. اما با توجه به ساختار غیر منطقه اى، تشکیلات سازمانى القاعده، او به قدرتمندترین عنوان در اسلام، یعنى »مهدى« متوسل شده است.

مهدى و عیسى مسیح، دو شخصیت مثبت پیشگویى هاى آخرالزمان اسلام هستند، که در آخرالزمان ظهور مى کنند و با یکدیگر به نبرد با کفار و نیروهاى شیطانى مى روند.

براساس تحقیقات دکتر تریموتى فرنیش، خلاصه خصوصیات مهدى؛ برگرفته از منابع اسلامى به صورت زیر است:

    × او از نوادگان پیامبر اسلام و از نوادگان فاطمه دختر پیامبر است.

    × او همنام پیامبر است.

    × پیشانى بلند و بینى برجسته دارد.

    × او بسیار بخشنده و نوع دوست است.

    × از سرزمین عربستان قیام مى کند و با تشویق و تحسین و هوادارى مردم، در مکه، رهبرى مسلمانان را در دست مى گیرد.

    × او از طرف ارتشى از سوریه که بعدها در بیابان فرو مى روند؛ مورد تهاجم قرار مى گیرد.

    × او زمین را از عدالت و برابرى پر مى کند.

    × او مدت 5، 7 و یا 9 سال با همراهى عیسى مسیح حکومت مى کند و پس ازآن، بعد از مدت نامعلومى قیامت فرا مى رسد.

حال باید دید اگر بن لادن یا یکى دیگر از رهبران مسلمین، خود را مهدى بنامد، آیا این موضوع تغییرى در سیاست هاى استراتژیست هاى ایالات متحده ایجاد خواهد کرد؟

فرنیش مى نویسد: اگر این ادعا براى جهان اسلام قابل قبول باشد، ایالات متحده دیگر نمى تواند ادعا کند که تنها با تروریسم مى جنگد و در اصل جنگ بر علیه تروریسم به یک جنگ بین المللى مذهبى بدل مى شود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۹
خادم العسکریه(ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی